این مجموعه نوشته با شرح فعالیتهای زنان انقلاب مشروطه آغاز شد، زنانی که بیاغراق در شمار مهمترین ستونهای آن انقلاب بزرگ بودند اما به علل متعددی از جمله ظرفیت تاریخی اجتماعی نامساعد و شرایط سیاسی بهشدت آلوده به مطامع استعماری و موانع ارتجاعی و البته حاکمیت بلامنازع فرهنگ مردسالار، نتوانست آنگونه که شایسته زنان بود جایگاه بایسته خویش را بهدست آورند.
زنان پیشتاز جنبش مشروطه، تکستاره نبودند، آنان برآمده از یک جنبش اجتماعی گسترده بودند که تنها از قله آن جنبش اجتماعی در تاریخ نشانی باقیمانده و بدنهاش در پیچ و خم تاریخنگاری مردسالار محو شده است.
نگاهی به آمار زنانی که در سنگرهای انقلاب مشروطه میرزمیدند مؤید این ادعاست. ضمن اینکه بهطور دیالکتیکی نیز هیچ پدیدهای خلقالساعه نبوده و حتماً که پیشینه و مقدمهای داشته، پروسه رشد و نقطه گذار از تغییر کمی به تغییر کیفی را طی کرده و به هر حال هویت تاریخی مشخصی دارد. جنبش زنان مشروطه هم تابع همین اصل است و تافته جدابافتهای از قوانین تحول اجتماعی نیست.
نگاهی به آمار و ارقام زنان پیشتاز شرکتکننده در انقلاب مشروطه و حتی پیش از آن(قیام تنباکو و برخی قیامهای دیگر با رنگ فرقهای مذهبی بهروشنی نشان میدهد که گفتگو درباره فعالیت و تاثیر زنان انقلاب مشروطه نیازمند گشودن فصلی نو میباشد، فصلی که اسناد خام آن موجود است و تنها باید آنها را در کنار یکدیگر قرار داد و تصویری حقیقی از جنبش انقلابی زنان در عصر مشروطه به دست آورد.
شرکت انبوه زنان در یکی از مجالس مشروطهخواهان
قطعات پازل جنبش تاریخی زنان ایران
از آغاز این بحث روی این نکته تأکید شد که جنبش انقلابی زنان مشروطه را نباید منحصر به نام شماری از زنان نامدار آن عصر کرد، چرا که آن زنان(زینب پاشا، سردار مریم بختیاری، عظمت خانم فولادلو و...) گرچه درخشانترین ستارگان یک کهکشان بودهاند اما به گواهی مورخان، هزاران زن در رکاب زینب پاشا بودهاند.(در قضیه بازار تبریز، ۳هزار زن وی را همراهی میکردهاند)
زنانی که سردار مریم بختیاری را همراهی میکردند، خود بخشی از یک ایل بزرگ بوده و بازمانده خاطره دلاوریهای آنان را میتوان بعدها در زنانی همچون «قدمخیر» و بسیاری دیگر هم بازیافت.
متأسفانه شمار زنان لرده(دشتستان) که با نیروهای متجاوز انگلیسی جنگیده و آنان را شکست دادند، در جایی ثبت نشده اما روشن است که آنان نیز شمار قابل توجهی بودهاند.
«کمیت» جنبش زنان مشروطه
نگاهی به گزارشهای قدیمی نشان میدهد زنان ماکو که در اعتراض به تأخیر در تنظیم قانون اساسی قیام کردند جمع کثیری بودهاند.(مشروطه ملکزاده)
زنانی که در شیراز با همان خواسته «تنظیم قانون اساسی» قیام کردند، شمارشان نامعلوم اما بسیار بوده است .مهدی ملکزاده)
شمار زنانی که حاج سیاح میگوید به علل سیاسی توسط عینالدوله زندانی شده بودند، روشن نیست.
وقتی حبلالمتین از کشته شدن ۲۰زن در سنگرهای مشروطهخواهان تبریزی خبر میدهد روشن نمیکند که آنجا چه تعداد زن در حال رزم بودهاند که تنها یکقلم ۲۰نفرشان جان باختهاند!؟
همینطور روشن نیست زنان تهرانی که مسلحانه به مجلس رفته و در مقابل اولتیماتوم روسیه ایستادند چه تعداد بودند؟ انجمن یا انجمنهایشان مشتمل بر چه تعداد زنان بوده است؟ ولی تایمز لندن همان هنگام نوشت: «از خصوصیات غریب این تظاهرات، نقش مهم زنان است. در اجتماع بزرگی از زنان در مسجد بزرگ سپهسالار، سخنرانان زن نطق کردند... یکی از خانمها اعلام کرد که با آن که قانون اسلام منع کرده است، اما زنان در جهاد شرکت خواهند کرد. بهخصوص بر تحریم روسیه پافشاری میکردند».
ناظمالاسلام از شرکت زنان روستایی آذربایجان در جنگهای مشروطه یاد میکند که کودکانشان را به پشت خویش میبستند و برای آزادی ایران، مسلحانه نبرد میکردند اما از شمار آنان نمیگوید.
روزنامه حبلالمتین در شماره ۲۷ خود، یک واقعه تاریخی دوران مشروطه را اینگونه توصیف میکند: «روز یکشنبه ۱۳ربیع الثانی ۱۳۲۵ قریب ۵۰۰نفر زن در جلوخان بهارستان جمع شده فریاد عامه به زنده باد مشروطیت، پاینده باد قانون، نیست و نابود باد استبداد، معدوم باد مستبدین، بلند بود».(کتاب هدفها و مبارزه زن ایرانی از... خسروپناه ص ۵۹)
روزنامه ایران نو مورخ ۲۸آذرماه ۱۲۹۰ ش، نوشت: «زنان اصفهان «هیات نسوان» را به وجود آوردهاند و بهمنظور بهبود وضع زنان تظاهراتی راه انداختهاند».
«۳۰۰نفر از زنان از خانه و حرمسرای محصور خارج شدند، در صفهای منظم با اراده تزلزلناپذیر در حالی که چادرهای سیاه بر سر و نقابهای مشبک سفید بر رو داشتند، به طرف مجلس رهسپار گردیدند. بسیاری از ایشان در زیر لباس یا آستینها طپانچه یا کارد و قمه پنهان کرده بودند. از رئیس مجلس خواهش کردند که به تمام آنها اجازه دخول دهد؛ ولی رئیس مجلس فقط به ملاقات با نمایندگان آنها راضی شد. هیأت مادران و زوجات و دختران محجوب ایران طپانچههای خود را برای تهدید نمایش دادند و چند نفر با بیانات آتشین سخنرانی کردند: اگر وکلای مجلس در انجام فرایض خود و محافظت و برقراری شرف ملت ایران تردید نمایند، ما مردان و فرزندان خود را کشته و اجسادشان را در همین جا خواهیم افکند».(محمدعلی همایون کاتوزیان)
به هنگام کودتای محمدعلیشاه(تیرماه ۱۲۸۷ خورشیدی) و بمباران مجلس شورای ملی که منجر به انتقال مرکز مقاومت و مبارزه علیه استبداد به تبریز شد، زنان نیز دستهدسته به تبریز عزیمت کردند و در آنجا به انجمن تبریز، مرکز غیبی، ستارخان و سایر مجاهدین پیوستند و در کنار آنها با لباس مبدل به مبارزه با استبداد پرداختند.(نگاه کنید به کتاب سیر تحول حقوق زن در ایران معاصر ص ۳۷) این مورد حقیقتاً حکایت شگفتی از کم و کیف مبارزات زن ایران در اوایل قرن بیستم است. موردی که در کشورهای پیشرفته اروپایی آن زمان نیز مشابهش یافت نمیشود.
بیژن جزنی در کتاب «انقلاب مشروطیت ایران، نیروها و هدفها» ص ۱۲۹ نوشته است: (در جریان انقلاب مشروطه) زنان تهران در اغلب جریانات، صف مستقل مربوط به خود داشتند. در طلبیدن قانون اساسی زنان با روی پوشیده و چادر و چاقچور به مجلس رفتند. در آذربایجان هنگامی که انجمن تقاضای اعانه کرد زنها به میزان جالب در آن شرکت کردند. در تلگراف انجمن تبریز موخ ۱۸جمادیالثانی ۱۳۲۶(قمری) چنین اشعار شده است: «زنهای غیوره آذبایجان امروز شرف ملیت را از تمام عالمیان ربوده و اتصالا گردنبند و گوشواره و دستبند است که به صندوق اعانه با هزار نیاز تقدیم میکنند و تمام اهالی با جان و دل در حفظ مقصود مقدس حاضرند...».
برای درک کمیت زنان فعال در جنبش مشروطه شاید همین چند سند کافی باشد اما باید در نظر داشت که اینها تنها اندکی از اسناد شرکت زنان در انقلاب مشروطه است گرچه که همین مقدار نیز نشان میدهد فعالیت زنان در آن دوران، یک جنبش عظیم اجتماعی بوده و منحصر به چند اسم و چند ستاره نبوده است.
اینجا ضروری است نگاهی نیز به کیفیت جنبش زنان مشروطه کرد و چه بهتر که شاهد ماجرا یک بیگانه باشد.
بازتاب انقلاب مشروطه در روزنامه نیویورک تربیون ۶ژوئیه ۱۹۰۶
«کیفیت» جنبش زنان مشروطه
ویلیام مورگان شوستر(کارشناس مالیه آمریکایی که سال ۱۹۱۱(۱۲۹۰ خورشیدی) برای سامان دادن به حسابهای مالی کشور به ایران آمد و با اولتیماتوم روسها ناگزیر کشور را ترک کرد) ص ۲۳۷ کتابش(اختناق در ایران) چند صفحهای را به معرفی کیفیت جنبش زنان ایرانی آن روزگار اختصاص داده که جداً شگفتانگیز است. بخشی از نوشته او اینچنین است:
«زنان ایران از سنه ۱۹۰۷به یک جنبش، بسیار ترقی نموده بودند... از ترقییافتگان عالم محسوب میشدند... آن زنان برای زنده نگاهداشتن روح آزادی، کوششهای بسیار مینمودند، در حالتی که ایشان در تحت دو قسم فشار و مظالم بودند؛
یکی پلتیکی(سیاسی)
و دیگری تمدنی و معاشرتی(تاریخی ـ اجتماعی)
و در اتخاذ طرق حکومت مشروطه و آموختن قوانین پلتیکی و معاشرتی و اخلاقی و تجارتی، از اهالیمغرب زمین بیشتر از مردها مایل به حرکات خوشنمایی ملیانه(شاید ملیگرایانه) بودند... ماها که اروپایی و آمریکایی هستیم، از زمانه درازی به شرکت دادن زنان مغربزمین در معاملات و پیشهها علم و ادب و فیزیک و پلتیک عادی شدهایم اما چه میتوان گفت درباره زنان پردهنشین و محجوب مشرق که قریب و بفاصله کمی، استاد و مدیر جراید و بانی کلوب زنانه و نطاق(سخنور) مضامین پلتیکی شده و با کمال قوت مشغول به ترویچ و ترقی خیالات مهمه مغرب زمین میباشند. معلوم نیست مملکتی که از قرون عدیده به این طرف در تاریکی و خاموشی استبداد پیچیده شده، خیال اشتراک مملکتشان در تجدید زندگانی پلتیکی و تمدنی از چه وقت طلوع نموده و این اعتقاد راسخ زنان در قوانین پلتیکی و تمدنی از کجا پیدا شده؟!... و عقل و ادراکی که بواسطه تجربه عملیات سالهای دراز عموماً تحصیل نمودهاند... زنان ایران نمونه مشعشعی از لیاقت و دلهای پاکیزه خود در قبول خیالات(ایده، آرزو، اندیشه) جدیده اظهار نموده و با تهور و مجاهدت به تکمیل خیالات خویش مشغول گشتند... در تهران شهرت داشت که دوجینها و دستهها از اعضاء انجمنهای سری زنان هستند که مخفی و گمنام و در تحت اوامر مرکز معینی که زمام نظم ایشان را در دست داشت، میباشند. تا امروز هم نه اسم هیچیک از آنها را دانسته و نه لیدران آن فرقه را میشناسم ولی از طرق عدیده مطلع شدم که هزارها از جنس آن زنان ضعیف در پیشرفت کارهای من مساعدت مینمایند».
ویلیام مورگان شوستر سپس در ادامه شرح یکی از کمکهایی را که یک انجمن زنان در مورد روابط خانوادگی وی با اشراف بهعمل آورده، توضیح میدهد که نشان از عمق نفوذ فعالیتهای سری زنان در بالاترین سطوح سیاسی آنروزگار بوده است.(ص ۲۳۸ به بعد کتاب شوستر)
انبوه زنان مشروطه خواه در تظاهرات
انجمنهای سری زنان مشروطه پدیدههایی بودند که تاکنون ناشناخته باقیماندهاند
تیر خلاص به جنبش زنان و ظهور ققنوس
سال ۱۳۱۴ خورشیدی رضاخان قزاق دستور توقیف تمامی نشریات و فعالیتهای زنان را در کل کشور صادر کرد و این تیر خلاصی بود به تتمه جنبش زنان و آخرین پرتوهای بازمانده از جنبش مشروطه.
از آن پس تا رفرم ارضی پسر وی(محمدرضاشاه) در اوایل دهه ۴۰ و تصویب حق رأی زنان، دیگر هیچ خبری از تغییر و دگرگونی در ایران نیست(چه بین زنان و چه بین مردان) تنها نقطه درخشان در این دوره، ماجرای نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق است که با کودتای ۲۸مرداد ۳۲ آن شعله نیز خاموش شد و اساساً تیرگی دیکتاتوری حاکم گردید.
جنبش مسلحانه دهه ۵۰ کوبندهترین پاسخ به آن سکوت طولانیمدت بود و سپس انقلاب ضدسلطنتی و ظهور نسل نوینی از زنان که خیابانهای سراسر شهرهای ایران را تحت تاثیر خود قرار دادند. رژه زنان و دختران هوادار مجاهدین در فروردین ۱۳۵۹ هر وطنپرستی را غرق شور و غرور کرد، آن زنان در گامهای بعدی خود در ارتش آزادیبخش ملی ایران، اضافه بر کمیت، به کیفیتی دستیافتند که ادامه طبیعی جنبش زنان مشروطه و زنان جنبش مسلحانه دهه ۵۰ بود.
رزمنده زنان ارتش آزادیبخش ملی ایران
زنانی که اکنون با زرهی و توپ و تانک به نبرد با ارتجاع آمده بودند، زنانی که تمامی آنچه را که برای «زن» محال بلکه تابو مینمود، محقق کردند و چهره دیگری از «زن» انقلابی به جهانیان نشان دادند.
آن زنان آنچنان آوازهای در جهان افکندند که به سرعت به الگوی دیگر زنان جهان نیز تبدیل شدند.
زنان ارتش آزادیبخش ملی ایران در یکانهای زرهی
حضور گسترده و سیستماتیک زنان در سلسله مراتب فرماندهی ارتش آزادیبخش خود نیز یکی دیگر از جلوههای حضور اجتماعی زنان در مبارزات کنونی مردم ایران با ارتجاع زنستیز آخوندهاست. زنانی که مهمترین هدفشان، سرنگونی حاکمیت فاشیستی آخوندها و برقراری یک حاکمیت دموکراتیک به رهبری یک زن است: مریم رجوی!
اتفاقی که با ورود مریم رجوی به رهبری انقلاب بر ضد ارتجاع آخوندی بهوقوع پیوست شاید یکی از مهمترین تحولات در جنبش زنان ایران در تمامی طول مبارزات زنان ایران(از مشروطه) به اینسو باشد. چرا که نفس حضور یک زن در مقام رئیسجمهور مقاومت و رئیسجمهور دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، بدون هیچ توضیح و تفسیری، باطلکننده تمامی نظریات ارتجاعی و عقبماندهای است که زنان را جنس دستدوم و فاقد قدرت رهبری میدانند.
بیتردید یکی از مهمترین علل رویآوری انبوه زنان به صحنه مبارزات اجتماعی با آخوندها همین حضور پرشمار زنان مجاهد در مبارزه با ارتجاع است. زنانی که در ارتش آزادیبخش ملی ایران، چهره نوینی از زن ایرانی به نمایش گذاشتند و در گام بعد خواهرانشان در کانونهای شورشی، نیز به تاسی آنان، یکانهای رزمی خود را تشکیل میدهند.
اکنون حضور زنان در عرصه قیام به سرعت در حال رسیدن به یک تحول کیفی است: سازمانیابی گسترده و داوطلبانه زنان در کانونهای شورشی.
یک کانون زنان شورشی اصفهان
زنان و کانونهای شورشی
کانونهای شورشی، قالب تشکیلاتی فعالیتهای زنان و مردانی است که عزم مبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را دارند. در یکی دو سال اخیر روند شتابان افزایش زنان در کانونهای شورشی چشم هر ناظری را به خود جلب کرده است. زنانی که بیترس و بیم به رزم با ارتجاع برخاسته و فراتر از تظاهرات خیابانی و شعار دادن، سیر و سلوکی رزمنده برای قرار گرفتن در موقعیت زن انقلابی مجاهد خلق و فرمانده یکانهای ارتش آزادی در داخل خاک میهن را طی میکنند. یکانهایی برای سرنگونی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و برقراری یک جمهوری دموکراتیک با حضور مساوی زنان در قدرت سیاسی و حاکمیت. چتری سیاسی و قانونی برای اعمال برابری فارغ از تمایزهای جنسی، طبقاتی، مذهبی و...
رزمنده زنان کانونهای شورشی، ستون فقرات قیام بزرگ مردم ایران
سخن پایانی
از زنان انقلاب مشروطه تا امروز راهی بس طولانی طی شده است. زنانی در این مقطع آمدند و رفتند و با خون درختی را آبیاری کردند که اکنون به سایهساری مکفی برای زن ایران تبدیل شده است.
پیشینه مبارزات زن ایرانی اکنون بهخوبی نشان میدهد که در تمامی این مسیر یکصد و چند ساله، زنان اولین هدفشان بلکه هدف مقدمشان، سرنگونی ارتجاع و برقراری یک حاکمیت دموکراتیک بوده است. حاکمیتی برای اعمال برقراری استقلال، آزادی و برابری اجتماعی.
حاکمیتی که در آن حقوق زنان بهعنوان نیمی از جامعه ایران، یک اصل بدیهی است. اصلی که مطابق با آن، زنان در حاکمیت، قضاوت و قانونگذاری باید همپای مردان در بدنه دستگاه سیاسی کشور و البته در رأس رهبری جنبش و کشور قرار گیرند. وگرنه که هر دستاوری قابل منتفی شدن است.
تضمین تداوم تمامی آزادیهای دمکراتیک، ایجاد سیستماتیک یک حاکمیت مستقل، ملی و مردمی است وگرنه دوباره همه چیز قابل برگشت است. تجربهای که دیگر هرگز نباید تکرارش کرد. این حداقل سپاس در پیشگاه زنان گمنامی است که تجربه انقلاب مشروطه و سایر جنبشهای بعدی زنان را در تاریخ این میهن خلق کردند. از زینب پاشا و سردار مریم بختیاری و عظمت خانم فولادلو گرفته تا فاطمه مصباح ۱۳ساله که در نبرد با ارتجاع زنستیز خمینی جان خود فدای آزادی کرد.
قسمتهای پیشین: