تاکنون آمار دقیقی از کمیت شرکت زنان در انقلاب مشروطه منتشر نشده و هر چه هست، آمار پراکندهای است که در گوشه و کنار کتابها یافت میشود.
سرجمع کردن همین آمار پراکنده، هر ناظری را به حیرت میاندازد.
زنان در آنچنان کمیت بالایی وارد انقلاب مشروطه شده بودند که ناظران خارجی را نیز شگفتزده کرده بودند.
و شگفتانگیزتر، کیفیت رادیکال جنبش انقلابی زنان مشروطه است که هر پژوهشگر بیغرضی را غرق تحسین میکند. زنانی که دستاندرکار پیچیدهترین مسایل انقلاب بودند نه خردهریزهایی که صدسال بعد در دوران حاکمیت ارتجاع مذهبی، برخی جناحهای معلومالحال بهعنوان مسایل اصلی جنبش زنان مطرح میکنند!
خلاصه قسمتهای پیشین
در قسمتهای پیشین این نوشته با مرور اسنادی از جنبش زنان دیدیم که زن ایرانی در انقلاب مشروطه یک گام بلند و تاریخی فراتر از تمامی جنبشهای زنان دیگر نقاط جهان برداشت و سطح مطالباتش را از خواستههای حقوقی، آموزشی و صنفی به خواستههایی تماماً سیاسی ارتقاء داد.
زنان انقلاب مشروطه مستقیماً و بیتعارف وارد سیاست در بالاترین سطح آن شده و دستاندرکار تغییر حکومت و قدرت سیاسی شدند. آنان در تبریز، تهران، ماکو، شیراز، اصفهان، دشتستان، کردستان و... انجمنهایی تشکیل دادند و گاه مسلحانه وارد جنگ با مستبدین و حتی نیروهای اشغالگر استعمار شدند(مانند نبرد زنان لرده دشتستان با نیروهای اشغالگر انگلیسی، نبرد زنان تبریز با نیروهای استبداد و رزمآوری زنان لر در فتح تهران).
همچنین دیدیم که زنان پیشتاز ایرانی با تهدید مسلحانه مجلسنشینان مشروطه در تهران، آنان را به ایستادگی در برابر اولتیماتوم روس واداشتند،
در تبریز انبارهای غله احتکارشده را با توسل به قهر گشودند(زینبپاشا)،
در عملیات آزادسازی تهران با نیروهای مسلح تحت فرماندهی خود مستقیماً شرکت کردند(مانند سردار مریم بختیاری)،
با حاکم فارس بر سر قانون اساسی درگیر شدند،
در ماکو ۲۰تن از زنان مشروطهخواه در جریان پیگیری تصویب قانون اساسی به شهادت رسیدند و...
و به این ترتیب در بخشی از تاریخ انقلاب ایران و تاریخ جنبش زنان جهان، حرکتی را به ثبت دادند که شگفتی تمامی ناظران آن عصر را برانگیخت گرچه که زنان انقلاب مشروطه نیز مانند سردار بزرگ آن انقلاب، ستارخان، مورد خیانت قرار گرفته و حقوقشان پایمال فرصتطلبان و میوهچینان انقلاب شد!
حیرت مورگان شوستر آمریکایی و میخائیل پائولویچ مورخ روس را در قسمتهای پیشین این نوشته میتوان دوباره خواند و نسبت به عمق اصالت سیاسی جنبش زنان ایران دیدی تازه یافت.
یک یادآوری مجدد و یک مقایسه ضروری
نگاهی مقایسهای بین مطالبات زنان انقلاب مشروطه(۱۹۰۵م) با مطالبات کنگره جهانی زنان که تقریباً ۲۵سال بعد برگزار شده(۱۹۳۰م) تفاوت سطح کیفی جنبش زنان ایران با جنبش خواهرانشان در دیگر نقاط جهان را بهروشنی نشان میدهد.
برخی مطالبات زنان ایران(۱۹۰۵)
آنچه که اینجا میخوانید بخشی از خواستههای زنان ایران در جنبش مشروطه بوده که پیشتر نیز خواندید و اینبار صرفاً برای مقایسه با مطالبات زنان دیگر کشورها بخشی از آن یادآوری میگردد:
روزنامه ندای وطن به تاریخ ۲۳شعبان ۱۳۲۵ هجری قمری شماره ۷۰:
«...اگر وکلایِ محترم ما توانستند یا میتوانند تا سلخ رمضان(پایان رمضان) قانون را تمام کرده و در سایر کارها ترتیبی بدهند که آسایش خلق فراهم شود، زهی شرف و سعادت. والا اگر در خود چنین پیشرفتی نمیبینند و میخواهند باز هم به ترتیب سابق پیش بروند ما به توسط همین عریضه خبر میدهیم که همه استعفا از کار خود بدهند و رسماً به توسط روزنامهٔ ندای وطن به ما خبر داده، چهل روزی هم کار را به دست ما زنان واگذارند». زنان سپس سرتیتر برنامه عمل ۴۰روزه خود را محوربهمحور توضیح میدهند. برنامه عملی که تماماً سیاسی است و از تعیین مجریان دولتی تا اصلاحات شهری و مقابله با نیروهای متجاوز عثمانی و روسی و حتی تغییر شهرداران و حل مشکل نان و امنیت و... را دربرمیگیرد.(برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به قسمت چهارم همین نوشته)
تصویری از اولین کنگره زنان شرقی ۱۹۳۰میلادی دمشق
برخی مطالبات کنگره زنان شرق(۱۹۳۰)
ابتدا یادآوری میشود مطالبات «اتحادیه غیبی نسوان» که بخشی از یک نوشته مطبوعاتی آنان را در فراز بالا دیدید، یک استثنا نبود. موارد مشابه آن در فراز پیشین و قسمتهای پیشتر این نوشته مورد اشاره قرار گرفته و گستردگی و عمق انقلاب در میان زنان ایرانی را نشان میدهد.
اکنون همین متن را مقایسه کنید با بخشی از مطالبات کنگره زنان شرق که ۲۵ـ ۲۶سال بعد در دمشق برگزار شد(روز ۱۲خرداد سال ۱۳۰۹ خورشیدی مطابق با ژوئیه ۱۹۳۰ میلادی) که ضمن درخواست تساوی زن و مرد بلافاصله توضیح میدهد که حق اشتغال برای زنان بهشرطی که شغل او موجب وقفه در وظایف خانگی او نشود. و بعد هم دیگر مطالبات معمول مانند حق آموزش و اصلاح قوانین ازدواج و طلاق و ارث و..
البته در همان کنگره برخی مطالبات دیگر نیز مطرح شد که نشان میدهد جریان یکدستی در کنگره وجود نداشته و زنان دیگری هم بودهاند که در آن کنگره مطالبات عالیتری را دنبال میکردهاند کما اینکه در مصوبات همان کنگره آمده است: «حمایت از صنایع و تولیدات ملی با هدف بینیازی از امتعه خارجی، مبارزه علیه جنگ و نشر آزادی و صلح، وضع لغتها و اصطلاحات علمی و تحکیم زبان ملی در هر کشور».
در نشست مرکز هندی همین کنگره که در بهمن ۱۳۰۹(حدود ۷ماه بعد) در لاهور(آن زمان پاکستان وجود نداشت و لاهور جزو هندوستان بود) برگزار شد، سطح مطالبات زنان بالاتر رفت:
۱. «ایجاد اتفاق در بین نسوان آسیایی
۲. حفظ و ترویج تمدن شرقی از قبیل فلسفه، صنایع، اهمیت مقام مادری، روحانیت و غیره
۳. مرتفع نمودن معایب اجتماعی و اقتصادی از قبیل مرض، فقر، بیعلمی و کممزدی عمله در مشرقزمین
۴. انتخاب و اتخاذ بعضی از رسوم و قوانین اروپایی که با محیط مشرقزمین موافق باشد
۵. تبادل افکار راجع به وضعیت اخلاقی، روحی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نسوان عالم
۶. پیشرفت صلح عمومی».
کنگره دوم زنان شرق در تهران برگزار شد(سال ۱۳۱۱ خورشیدی). آن جلسه با بیاعتنایی دیکتاتور وقت(رضاخان قزاق) مواجه شد. محل خاصی برای برگزاری کنگره مشخص نشد. جلسه اول آن در مدرسه عفتیه برگزار شد، جلسه دوم تا پنجم بهعلت نداشتن محل مشخص در منزل رئیس ایرانی کنگره(مستوره افشار) برگزار گردید! و آخرین جلسه در سالن وزارت معارف تشکیل شد!
در همان جلسات بر روی اصلیترین مطالبات جنبش زنان یعنی «تساوی حقوق زن و مرد» اتفاقنظر حاصل نشد تا جاییکه «نوره حماده» اولین رئیس کنگره زنان نیز به اصل تساوی اشکال گرفت و استناءهایی برای آن قایل شد!
ظاهراً هیچ کتاب و گزارش یا سندی از اسناد آن کنگره رسماً منتشر نشد و کنگره و آثار آن در ایران به بوته فراموشی سپرده شد. بعدها افسانه نجمآبادی برخی اخبار منتشر شده از آن کنگره در روزنامههای تهران را جمعآوری و در کتابی به اسم «نهضت نسوان شرق» منتشر کرد.
به هر حال مقایسه همین میزان اسناد و اطلاعات باقیمانده از دو جنبش زنان ایران و آسیا نشاندهنده سطح بسیار بالای جنبش زنان انقلاب مشروطه ایران نسبت به سطح مبارزات خواهرانشان در دیگر کشورهای آسیایی است.
نسل جدید زنان ایران، از فداییان و مجاهدان دهه ۵۰ تا زنانی مقاومت مسلحانه شهری را پیش برده و زنانی که در مرحله بعد سوار بر تانک به پیش میتازند، دریچههای دیگری بر روی جنبش زنان گشودند.
زنانی که محو طبقات و برقراری جامعه بیطبقه توحیدی اولین شعارشان بوده و هست.
نسل جدید زنان ایران
آن اختلاف سطحی که در سطور بالا نشان داده شد، بعدها با درخشش زنان در جنبش مسلحانه دهه ۵۰ ایران، جلوهای دیگر یافت و بهدنبال سقوط سلطنت و انقلاب ۵۷، با ظهور انفجاری زنان انقلابی سطح دیگری از جنبش زنان را به ایران و جهان معرفی کرد. جنبشی که با توجه به ابعاد تودهای آن، براستی یک پدیده فوقالعاده و محیرالعقول است. پدیدهای که در گام بعد با ظهور اجتماعی زن انقلابی مجاهد خلق افقهای جدیدی بروی جنبش زنان گشود.
زنانی که ابتدا یک دوره فشرده فعالیت سیاسی دو سال و نیمه را طی کردند و سپس وارد یک دوره نبردهای خونین مقاومت مسلحانه شهری شدند، از کوره گدازان مبارزه در کوه و جنگل نیز عبور کردند تا نهایتاً به تشکیل یک ارتش تماماً زرهی نایل گردیده همزمان از بدنه یک ارتش زرهی سراپا مسلح تا بالاترین نقطه رهبری سیاسی و نظری را با شایستگی بهدست گرفته و جنبش انقلابی مردم ایران را در یکی از سیاهترین و پیچیدهترین ادوار تاریخ ایران و منطقه به پیش برده و میبرند.
دختران میلیشیا
آن زنان ابتدا و در دوران فعالیت سیاسی مسالمتآمیز و در کسوت «میلیشیای مجاهد خلق» شکل گرفتند. (میلیشیا به فعالان سیاسی و رزمندگانی گفته میشود که نیمی از وقت خود را روزانه به فعالیت سیاسی اجتماعی اختصاص میدهند. به این ترتیب تقریباً تمامی مردم میتوانند در تعیین سرنوشت سیاسی خود سهیم باشند). اولین حضور اجتماعی قدرتمند میلیشیای مجاهدین که زنان در آن نقشی بسیار پررنگ داشتند در پاییز ۱۳۵۸ بود.
هدف زنان مجاهد برپایی حاکمیت دمکراتیکی است که خود «بانی» آن باشند
زنان و دختران میلیشیای مجاهدین در جریان فعالیتهای مسالمتآمیز دو و نیم ساله پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی نقشی تعیینکننده داشتند، بسیاری از آنها در کوچکترین و دورافتادهترین شهرهای میهن یکتنه راه فعالیت سیاسی اجتماعی زنان را از میان سدهای تاریخی و طبقاتی خاصی باز کردند که هیچ قهرمانی را «زهره» درافتادن با آنها نبود. دختران جوان و نوجوانی که در شهرهایی با بافت شدید مذهب سنتی به خیابان آمده و به توزیع نشریه مجاهد پرداختند راهی را گشودند که هیچ پهلوانی را یارای آن نبود. بسیاری از آن زنان راهگشا در همان سال و ماهها به تیغ پاسداران و حتی گلولههای آنان به شهادت رسیدند اما بار دیگر سقف جنبش اجتماعی انقلابی زن ایرانی را آنچنان بالا بردند که اینک دیگر هیچ مرتجعی را یارای ویران کردن آن نیست. صنم قریشی در بندرعباس، سمیهنقرهخواجا و فاطمه رحیمی(قائمشهر)، فاطمه کریمی(کرج)، نسرین رستمی(شیراز)، مهری صارمی(خرمآباد)، سیما صباغ(رشت) و... همگی پیش از ۳۰خرداد ۶۰ و هنگام فعالیت افشاگرانه سیاسی در وسط خیابان توسط پاسداران بهقتل رسیدند.
جنبش مادران پابهپای خیزش دخترانشان
در کنار آن زنان و دختران جوان همچنین باید از مادرانی نام برد که پیشاپیش دختران جوانشان راهگشایی میکردند. شماری از آن مادران، رزمندهزنان مبارزی بودند که در زندانهای شاه آبدیده شده بودند مانند مادر کبیری و مادر رضاییها و... زنانی که پس از سقوط سلطنت پیشتاز و راهگشای دیگر زنان شدند و بنبستهایی تاریخی را درهمشکستند.
زنان، زندان و شکنجهگاه
آن زنان با همه اختلاف سنی، در رزمی سنگین و مشترک، سدی تاریخی را شکستند تا زن ایرانی مجدداً در جایگاه راستین خود بر تارک مبارزه سیاسی و اجتماعی قرار بگیرد.گرچه که بسیاری از آنان در کینهکشی ارتجاعی و حیوانی خمینی کمی بعد به شهادت رسیدند بیآن که حتی اسم خود را نیز به جلاد بگویند. در میان برخی از آن قهرمانان زنانی بودند که سابقه مبارزه با دو دیکتاتوری شاه و خمینی را داشتند.
دختران میلیشیای مجاهد خلق راهی را گشودند که تنها با خون باز میشد
شمار دیگری از آن زنان پیشتار بعدها در زندانها و شکنجهگاههای خمینی زیر شکنجههای قرونوسطایی جان دادند تا راه رهایی زن ایرانی بار دیگر در اوج گشوده گردد.
و بسیاری دیگر از آنان در جریان قتلعام ۶۷ راهگشایی را ادامه دادند.
در میان آن زنان راهگشا از همه صنف زنانی بودند: دختران دانشجو و دانشآموز، زنان کارگر، پزشک، کشاورز، مهندس، قهرمان تیمهای ملی ورزشی، خانهدار و...
بسیاری از آن زنان و دختران، قهرمانان گمنامی بودند که مانند خواهرانشان در دوران انقلاب مشروطه آمدند و راه را گشودند و رفتند و اینک تنها تاثیر عملشان را میتوانیم ببینیم. زنانی گمنام، بینام، بیادعا و افتاده اما بهنحو حیرتانگیزی شکافنده و راهگشا. زنان دهه ۶۰ کهکشانی هستند که اکنون تنها حاصل تلاشهایشان در پایهریزی جنبش انقلابی مردم ایران و جنبش زنان برایمان بهیادگار مانده و از خودشان اما گاه حتی نامی هم به جا نمانده جز همان نام و یکی دو خاطره
عکسهای شماری از زنان دهه ۶۰
شاید بهتر باشد این نسل از زنان را زنان دهه ۶۰ بنامیم. زنانی که پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی پا به میدان مبارزه اجتماعی نهادند، با ورود تابوشکن خود، راه را برای بیشمار زنان عادی جامعه باز کردند تا آنان نیز وارد عرصه مبارزات اجتماعی شوند.
زنانی که سنتهای زنان پیشتاز انقلاب مشروطه را زنده کردند
پس از چند دور نبرد سنگین با ارتجاع خمینی، زنان در مبارزه با ارتجاع مذهبی حاکم، سقفهای جدیدی در مبارزه زنان برای آزادی و برابری پیافکندند که اینک حاصل کارشان را میتوان در سازمان پیشتازشان(سازمان مجاهدین خلق) دید و دریافت که چه مسیری طولانی و صعبی را در مقیاس تاریخ (یکشبه) پیمودند. راهی را که صدسال بود متروک مانده بود، راه زنان انقلابی دوران مشروطیت از زینبپاشا تا سردار مریم بختیاری و قهرمانان مبارزه مسلحانه زمان شاه تا امروز! و البته در مداری بس بالاتر.
زنان دهه ۶۰ و نسل بعدشان بار دیگر مسأله حاکمیت را روی میز گذاشتند، مسألهای که بدون حل کردن آن باید باز هم زنان در محدوده تنگ و تاریک مسایل جزیی و حقوقی دست و پا میزدند، اندکی به دست میآوردند و سپس همه را یکشبه در دوران هیولایی مانند خمینی از دست میدادند!
اکنون زنان بهویژه زنان کارگر و کشاورز و معلم و دیگر خواهرانشان در قشرهای میانه شهری دستاندرکار بزرگترین انقلاب تاریخ معاصر ایران هستند، انقلاب دموکراتیک مردم ایران!
ادامه دارد...
بیشتر بخوانید: