تهدید، نکوبیدن سر مار به سنگ است
تحریم بیت خامنهای بیتردید یک پیروزی بزرگ برای مردم و مقاومت ایران است. این ضربه به دیکتاتوری قبل از هر چیز محصول تعادلقوای جدیدی است بین دیکتاتوری آخوندی با مقاومت ایران
تحریم بیت خامنهای این پیام را به داخل و خارج ایران میدهد که بیش از این نمیتوان حتی با عصای استمالت، دیکتاتوری آخوندها را سر پا نگهداشت.
در شمارههای پیشین این مقاله، شاخکها و پاهای بیت خامنهای، این هزارپای چنبره زده بر جغرافیای ایران را شناختیم. البته این شناخت کافی نیست و هنوز مشتی از خروار را باز نگفتهایم و باید گفت: تا همین جا واضح است که این لیستگذاری از اهمیت خاصی برخوردار است. تحریمها این بار سر مار را نشانه رفته و لیستگذاری بیت خامنهای، مهمترین ضربه به استبداد دینی است. به همین علت تاکنون بوقهای تبلیغاتی نظام در مورد آن خفقان گرفته و اخبار مربوط به آن را سانسور کردهاند.
دامنهٔ این تحریم از شخص خامنهای فراتر رفته و همة ارکان این «دولت ما فوق دولت» را هدف گرفته است. تبعات آن، گریبان سرمایههای به غارت رفته و انباشته شدهٔ مردم ایران در حسابهای عوامل و وابستگان بیت خامنهای و آقازادههای آنها در آمریکا و اروپا را هم میگیرد و عواقب حقوقی آن به همهٔ گماشتگان و مهرههای منصوب ولایتفقیه و تمامی نمایندگان او تسری پیدا میکند. این تحریم میتواند و باید تا فلج کردن عنکبوت و تخریب بیتش پیش برود.
تحریم بیت خامنهای بیتردید یک پیروزی بزرگ برای مردم و مقاومت ایران است. این ضربه به دیکتاتوری قبل از هر چیز محصول تعادلقوای جدیدی است بین دیکتاتوری آخوندی با مقاومت ایران. تحریم بیت خامنهای این پیام را به داخل و خارج ایران میدهد که بیش ار این نمیتوان با عصای استمالت آخوندها را سر پا نگهداشت. آری، «مرگ ظالمان، سخت و بیامان، در تقدیر است».
در این لیستگذاری، ماحصل تلاشهای مجاهدین و حامیان آنها را به چشم میتوان دید. با مراجعه به اسناد مقاومت بهوضوح میتوان دریافت این مریم رجوی بود که در هر ملاقات، سخنرانی و مراسم به لیستگذاری همهٔ مهرهها و ارکان دیکتاتوری آخوندی و در رأس آنها وزارت اطلاعات و بیتالعنکبوت خامنهای فراخوان میداد.
«خامنهای گمشو!» خواست بر حق مردم ایران است. مردم و مقاومت ایران به چیزی کمتر از انهدام کامل بیتالعنکبوت راضی نخواهند شد. آزادی ایران از این مسیر میگذرد.
بر تارک پیام شمارهٔ ۱۳مسعود رجوی در مورد تحریم بیت خامنهای به جملههای زیر برمیخوریم:
«ولیفقیه ارتجاع در تلهٔ تحریم
خامنهای گمشو!
برای آزادی ملت ایران، بیتالعنکبوت باید منهدم گردد
سپاه جهل و جنایت باید درهم کوبیده، خلعسلاح و منحل شود
تهدید، نکوبیدن سر مار به سنگ است»
اکنون که جهان به حقانیت مواضع انقلابی سازمان مجاهدین در برابر بنیادگرایی مذهبی پیمیبرد، باید گفت تهدید همچنان نکوبیدن سر مار به سنگ است. تهدید آن است که گمان شود آخوندها در یک سپیده دم طلایی و خیالانگیز، لبخندزنان، خود دست از بمبسازی، تولید شهرهای موشکی، دخالت در امور سایر کشورها و نیز شکنجه و ترور و تیرباران برخواهند داشت. وقایع روزهای اخیر نشان میدهد این رژیم برای خروج از وضعیت سرنگونی و غلبه بر بحرانهای مرگبار، همچنان درصدد ماجراجوییهای جدید و جنگآفرینی است. اکنون هزارپا در تلهٔ تحریمها گیر افتاده است. هر گونه مماشات و مدارا با آن و کوتاهآمدن از ادامهٔ تحریمها و تعمیق آن به مدارهای بالاتر او را جریتر خواهد کرد. در ادامهٔ مقاله میخواهیم قدری به این معنا بپردازیم.
برای نیل به این منظور ناگزیر قدری به عقب برمیگردیم و به مسیر طی شده نگاهی کلی میاندازیم. میخواهیم ببینیم صورت مسألهٔ استبداد دینی از روز نخست چه بوده و مقاومت ایران چگونه در مقابل او قد علم نموده و از آنسو سیاست مماشات چگونه بهعنوان حائل، راه را بر تحولات ریشهیی در ایران بسته است.
اقدامات استبداد دینی برای بقا و گسترش
نظام ولایتفقیه از آنجا که یک نظام قرون وسطایی، با زیرساخت ارتجاعی است و با دنیای معاصر سنخیتی ندارد؛ بنابراین برای تحمیل خود به جهان مدرن، چارهای جز توسل به خشونت و سرکوب ندارد. این خلافت، از روز نخست برای بقای خود نقشهمسیر مشخصی داشت. میدانست اگر آن را قدم به قدم پیاده نکند، به سرعت توسط نیروهای انقلابی و آزادیخواه مانند سازمان مجاهدین خلق ایران جارو خواهد شد. این نقشهمسیر شامل گامهای زیر بود و طی شد:
۱ـ تحمیل یک خلافت ارتجاعی به مردم ایران، به جای گردن نهادن به یک جمهوری آزاد، مستقل و مردمی (که علیالقاعده باید بهعنوان اولین و مهمترین شعار انقلاب ضدسلطنتی، بلافاصله محقق میشد)
۲ـ قبضهٔ رادیو ـ تلویزیون و سایر رسانههای جمعی
۳ـ بستن روزنامههای مترقی و شکستن قلمها
۲ـ تحمیل خبرگان به جای مجلس مؤسسان
۳ـ دادن اختیارات مطلق به ولیفقیه و نهادینه کردن آن در قانون اساسی
۴ـ تک حزبی کردن ایران و ممنوع کردن سایر جریانهای سیاسی
۵ـ بستن دانشگاهها و دستگیری و قتل دانشجویان ترقیخواه در پوش انقلاب فرهنگی
۶ـ دستگیری گستردهٔ نیروهای انقلابی، شکنجه و اعدام در سطح وسیع و برقراری اختناق مطلق
۷ـ راهاندازی یک جنگ خانمانسوز و ایران بر باد ده با هدف صدور ارتجاع و سرکوب صداهای مخالف داخلی.
۸ـ قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷
۹ـ اقدام به قتلهای زنجیرهیی در داخل و ترور در خارج از ایران
۱۰ـ صدور تروریسم به دیگر کشورها
۱۱ـ ایجاد جا پا در کشورهای عربی و اسلامی با شبهنظامیان دستساز و وابسته به نیروی تروریستی قدس
۱۲ـ تلاش برای دستیابی به بمب اتم برای خرید فرجهٔ بقا و تحقق رؤیای یک امپراطوری جهانی یا دستکم یک هلال شیعی در خاورمیانه
اقدامات مجاهدین در برابر استبداد دینی
سازمان مجاهدین بهعنوان آنتیتز و آلترناتیو مشروع دیکتاتوری آخوندی بهخوبی از نقشهمسیر خمینی اطلاع داشت و با انجام اقدامات زیر آن را به شکست کشاند:
۱ـ مرزبندی روشن با خمینی بر سر دفاع از آزادی
۲ـ استفاده از بهار زودگذر آزادی برای
۳ـ افشاگری ماهیت انحصارطلبانهٔ ارتجاع با پذیرش بهای زندان، شهادت و هزاران مجروح در فاز سیاسی و کار سترگ سیاسی و آگاهی بخش برای جذب و سازمان دادن نیروهای آزاد شده از انقلاب ضدسلطنتی
۴ـ نواختن سیلی سخت بر بناگوش خمینی با رأی منفی دادن به قانون اساسی و ولایتفقیه
۵ـ تشکیل میلیشیا و مقاومت قهرمانامه در برابر چماقداران آن روز [همانها که امروز لباس شخصیها، انصار حزبالله، گروههای خود سر و آتش به اختیار و بسیجی نام گرفتهاند]
۶ـ انتشار نشریهٔ مجاهد و رساندن تیراژ آن به بیش از نیم میلیون نسخه برای روشن نگهداشتن مشعل آزادی
۷ـ اعلام مقاومت مسلحانهٔ انقلابی در ۳۰خرداد و پرداخت بهای مقاومت با ۱۲۰۰۰۰شهید
۸ـ تشکیل ارتش آزادیبخش و خوراندن جامزهر به خمینی و ناکام گذاشتن رؤیای امپراطوری او
۹ـ اقدام بهعملیات فروغ جاویدان و سوزاندن راهحلهای ارتجاعی ـ استعماری در مورد مسأله ایران
۱۰ـ کشیدن نیش اتمی رژیم با افشای اسناد سری و سایتهای اتمی آن
۱۱ـ برپا کردن اشرف بهعنوان کانون و قلب تپندهٔ مقاومت و پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی
۱۲ـ خارج کردن نام مقاومت از لیست تروریستی و بردن استبداد دینی به این لیست و به شکست کشاندن قدم به قدم سیاست مماشات
۱۳ـ انجام موفقیتآمیز هجرت بزرگ، برپا کردن اشرف ۳و سازمان دادن به هزار کانون شورشی در ایران با هدف سرنگونی
جنگ سرنوشت بین ناخدای استبداد و خدای آزادی
وقتی به این دو «نقشه مسیر» نگاه میکنیم بهخوبی میبینیم نظام ولایتفقیه برای باقی ماندن بر سر قدرت، یک روز و فقط یک روز، تازیانهٔ سرکوب را به زمین نگذاشته و از شکنجه و اعدام کوتاه نیامده است. او تنها یک دشمن دارد، آن هم مجاهدین هستند. حساب آنها را از بقیه جدا میداند. به آنان عنوان «منافق» و «دشمن امنیتی» اطلاق میکند و از نابودی تمامعیار آنها به هیچوجه کوتاه نیامده است. تمام باندهای درون حاکمیتش فقط یک مرزسرخ دارند و آن برخورد جنایتکارانه با مجاهدین است.
در نقطهٔ مقابل، مجاهدین نیز «یک آن» از دشمن اصلی مردم ایران غافل نبودهاند، به اندازه یک ثانیه هم عقربهٔ سرنگونی شمار آنها از تمرکز روی استبداد دینی منحرف نشده است. تمام فعالیتهای آنها یک مضمون بیشتر ندارد: «سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی»
امروزیها به سرنگونی «براندازی» میگویند. اگر این فرهنگ امروزه فراگیر شده، مدیون تمرکز یکسویه و بیشکاف مجاهدین بر روی آن بوده است. هیچکس در زیر سقف این گنبد مینا جز مجاهدین (اینچنین یکسویه و بیشکاف) به سرنگونی تام و تمام این رژیم نیندیشیده و در عمل بهای آن را نپرداخته است.
این یک جنگ است، یک جنگ سرنوشتساز که سرنوشت «آزادی» و «ایران» بر بستر آن تعیینتکلیف میشود.
نظام ولایتفقیه برای باقی ماندن بر سر قدرت، یک روز و فقط یک روز، تازیانهٔ سرکوب را به زمین نگذاشته و از شکنجه و اعدام کوتاه نیامده است. او تنها یک دشمن دارد، آن هم مجاهدین هستند. حساب آنها را از بقیه جدا میداند. به آنان عنوان «منافق» و «دشمن امنیتی» اطلاق میکند و از آن به هیچوجه کوتاه نیامده است. تمام باندهای درون حاکمیتش فقط یک مرزسرخ دارند و آن شیوهٔ برخورد با مجاهدین است. در نقطهٔ مقابل، مجاهدین نیز «یک آن» از دشمن اصلی مردم ایران غافل نبودهاند، به اندازه یک ثانیه هم عقربهٔ سرنگونی شمار آنها از تمرکز روی استبداد دینی منحرف نشده است. تمام فعالیتهای آنها یک مضمون بیشتر ندارد: «سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی»
سیاست مماشات راهبند سرنگونی ولایت فقیه
سیاست مماشات، در یککلام، چشم بستن به ممیزه سرکوبگری، جنگطلبی، تروریسم و آزادیکشی استبداد دینی و امتیاز دادن به آن از طریق کلان معاملات و قراردادهای اقتصادی است. این یک داد و ستد نامشروع بین نظام آخوندی و طرف حسابهای بینالمللی است. آخوندها در ازای حراج ایران و پیشکش نفت و پیشنهاد قراردادهای سودآور اقتصادی به «از ما بهتران»، یک چیز از آنها میخواهند: «در لیست تروریستی قرار دادن مجاهدین و دستگیری و استرداد آنها به دیکتاتوری آخوندی».
این سیاست کثیف، راهبند سرنگونی و سوخت رسان اصلی به سیاستهای سرکوبگرانه و تروریستی آخوندهای حاکم بر ایران بوده است. مجریان این سیاست با تقسیم حاکمیت آخوندی به «سختسران» و «نرمسران» یا بازها و کبوترها و سرابی به نام «دیالوگ سازنده» یا «دیالوگ انتقادی»، به ولایتفقیه و مطامع آن یاری رساندند. آمریکا و اروپا با امتیاز دادن به آخوندها، مجاهدین را در لیست تروریستی قرار دادند و آنها را بمباران کردند. کارچرخانان این سیاست بر اعمال تروریستی این رژیم در خاورمیانه و نیز در جهان چشم بستند و به این ترتیب حاکمیت آخوندی توانست از دو جنگ بزرگ منطقهیی بیشترین سود را ببرد و به بقای خود ادامه دهد. این رژیم در سایهٔ غفلت جامعه جهانی توانست به غنیسازی اورانیوم و تولید آب سنگین برای ساخت بمب و بدتر و خطرناکتر از آن به اشغال میکرومتریک منطقه بپردازد.
مقاومت ایران از روز نخست با پی بردن به مضمون ضدایرانی این سیاست، به افشای آن پرداخت و اعلام کرد: «افعی هرگز کبوتر نمیزاید» و «سگ زرد برادر شغال است». اما منابع و سرمایههای ملی ارزان و پیشفروش شدهٔ ایران و بهخصوص نفت آن، گوش استمالت جویان را کر و چشمشان را کور کرده بود. آنها در روز روشن به افکار عمومی دروغ میگفتند. اعلام میکردند که «در ایران هیچ مقاومت و آلترناتیوی وجود ندارد»، «مردم همه با نظام هستند و آن را میخواهند» و «کسی در داخل ایران از شورای ملی مقاومت و مجاهدین پشتیبانی نمیکند».
در ادامهٔ این سیاست ننگین، دست به کودتای ارتجاعی ـ استعماری ۱۷ژوئن زدند؛ یعنی ضربه بهسر مقاومت.
مقاومت ایران و غلبه بر ناممکن
اگر در برابر تنورههای استبداد دینی، مقاومتی اینچنین پویا، زنده و در حال گسترش وجود نداشت، شاید خامنهای میتوانست خلافت ارتجاعی خود را تا دههها بیدردسر امتداد دهد. حضور این مقاومت در تار و پود جامعه ایران، شعلهٔ اعتراض، قیام و آزایخواهی را پیوسته فروزان نگهداشته است.
به تأکید باید گفت اگر مقاومتی در کار نبود بیتردید مدار ایران و ایرانی بین ارتجاع و استعمار بسته میشد. آنها این خلق و میهن را بین خود دست به دست میکردند. شاه به شیخ تحویل میداد و شیخ از شاه تحویل میگرفت اما مقاومت ایران با فداکاری فوق طاقت این تسلسل ننگین را گسست و دست رد به سینهٔ مماشات زد و قدم به قدم این سیاست ایران ستیزانه را عقب نشاند و مغلوب کرد. مجاهدین با یاری جستن از وجدانهای بیدار و با اهرم عدالت و قانون بر زد و بند و معامله غلبه کردند. این غلبه اگر چه تدریجی و نفسگیر بود، اما یک پیروزی بر ناممکن محسوب میشد. تحریم دیکتاتوری آخوندی و در لیست قرار دادن مهرهها و شرکتهای وابسته به آنها از نشانههای پیروزی مقاومت بر این ناممکن بود. اکنون پس از گنجاندن سپاه پاسداران در لیست تروریستی که یکی از این «نشدها» و «ناممکنها» بود، آمریکا بیت فاسد و جنایتکار خامنهای را تحریم کرده است. طبعاً در این نقطه نباید متوقف ماند و باید گامهای بعدی را برداشت.
تهدید همچنان نکوبیدن سر مار به سنگ است.
ادامه دارد
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۱)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۲)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۳)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۴)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۵)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۶)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۷)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۷)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۸)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۹)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۱۰)
هزارپای ولایتفقیه در تلهٔ تحریمها (۱۱)